دست تقدیر و بند ناف

سلام حال شما خوبه ؟
آقا ما کنکور دادیم
از آبان داشتم برای مهندسی کامپیوتر میخوندم... الله وکیلی چرت ترین و آسون ترین مهندسی همین مهندسی کامپیوتره. درسا همه کشکه... ولی خب من دوست داشتم و دارم ...!cool
بعد مامانم اصرار کرد گفت رشته دوم ژئوفیزیک کنکور بده ... خلاصه از مامان اصرار از من انکار.... تا اینکه گفتم : باشه ولی من یه کلمه هم براش نمی خونما!؟
سرتونو درد نیارم... خدا شاهده یه کلمه هم نخوندم براش :)) بعد رفتم سر جلسه ژئو چون هیچی نخونده بودم با آرامش هر چی بلد بودمو جواب دادم ... yes
فرداش هم رفتیم سر جلسه کنکور مهندسی کامپیوتر ... از استرس تا ۵ دقیقه قبل شروع تو دستشویی بودم ... بعدم حالت تهوع گرفتم(اونم از استرس) خلاصه هر چی بلد بودمو منفی زدم :)) no
اینم بگم که برای گرایش هوش مصنوعی خونده بودم و از نرم افزار هم بدم نمیومد و اصلا معماری دوس نداشتم ... اوکی؟
میخوام نتیجه کنکورمو بگم الانcheeky

مهندسی کامپیوتر هوش مصنوعی ۴۰۰ و خرده ای :)) معماری کامپیوتر ۲۴۰ :)))))) و ژئوفیزیک ۶   :)))))))))))

خواستم بگم که الان توی وبلاگ یک رتبه تک رقمی هستین :)) اگه از پارسه و ماهان و اینام هستین من حاضرم یه ماشین ۲۰۶ بگیرم بگم آزمون های اونجا رو دادم واسه کنکور :))laugh
خلاصه اینکه ظاهرا دست تقدیر منو دقیقا اونجایی که نمیخوام میبره :)) ازش خیلی راضی م.... ناف منم با فیزیک بریدن علی الظاهر! فکر کنم بجای مقاومت کردن باید برم همونو بخونم عین بچه آدم:|indecision

وقت بخیر راستی نماز روزه هاتونم قبول درگاه الهی دعا فراموش نشه angel

پ.ن.
الان یهو یه چیزی به ذهنم رسید ... زشته دانشجوی فوق لیسانس مملکت ادبیات نوشتاری ش اینجوری باشه ... نه ؟ نه خدایی زشته مثل بچه ۱۲ ساله س laugh از دفعه های بعد متن علمی براتون میذارم cool

  • ۳ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • لیمو ‌‌
    • چهارشنبه ۱۷ خرداد ۹۶

    فصل خواستگاریه :))

    با نزدیک شدن فصل تابستون به فصل خواستگاری هم نزدیک میشیم. در این زمان برخی دختران هجمه ای از تماس های تلفنی مادر های جویای عروس رو متحمل میشن. این میزان ایجاد مزاحمت بستگی به سن دختر تحصیلات مسائل مالی و مسائل ظاهری و زیبایی داره.

    من هم از اونجایی که خیلی خوشگلم (ماچ به خودم) ده ها هزار تماس دریافت کردم. خلاصه یکی شون دیروز اومده بود و داشتن همگی با هم زر زر میکردن. من تو این فکر بودم که وقتی رفتن برم و داستانمو بنویسم که یهو ننه محترم عرض فرمودن : خب فلانی خانوم حرف بزن صداتو بشنویم...!
    می خواستم بهش بگم: می خوای یه دهن بخونم اینجوری بیشتر صدامو میشنوینا؟ ولی بسیار محجوب گفتم: چی بگم؟ ننه خانم اظهار داشتن: انتظاراتت از همسر آینده ت چیه؟ خب خیلی چیز ها از ذهنم گذشت که بهش بگم. مثلا اینکه والا من انتظاری ندارم فقط خیلی تو دست و پا نباشه...  یا ایمان اخلاق عمل صالح :)) ولی خب یه زری زدم که مهم نیست واقعا نمیگم کفرم در میاد از زری که زدم! :|

    حالا ننه هی می خواست با من حرف بزنه. باباااااااا ! شما کی هستی اصن؟! مامانم گفته با غریبه ها حرف نزنم! شما یه غریبه میبینین بدو بدو باهاش حرف میزنین؟؟ من تا دو ماه نمی تونم با یه غریبه در مورد مسائل اقتصادی کشور و اخبار هواشناسی صحبت کنم. پریده تو خونه ما عروس گلم عروس گلم میکنه بعد میگه حرف بزن. خب آدم میترسه. این کارا چیه میکنین.

    ماشالا هززززار ماشالا هم مادره اینقدر از پسر تحفه ش تعریف کرده بود که خوشگله اینا... من انتظار داشتم ایان سامرهالدر وارد شه. حالا پسره اومده تو میبینم اینکه عین بقیه ملته. کاملا عادی! خلاصه حالم گرفته شد بین خودمون باشه. البته با توجه به بقیه خواستگارای دیگه م باید بگم که ایشون بسیار زیبا مینمود! زیرا خواستگاران حقیر معمولا گزیده شده هستند. از بین گروه آدم های زشت دستچین هاشونو میفرستن دم خونه ما :|
    حالا الان ممکنه بگین چقدر بی رحمی. بابا خب آدم دل داره اینام که ماشالا هیچ کودوم به خودشون نمیرسن. خیال میکنن دارن لطف میکنن که اومدن خواستگاری. انگار خواستگار قحطیه. داداش زود کارتو بگو برو... صفه ها؟! والاع :))

    حالا خلاصه با حواس پرتی های من و چرندیاتی که به ننه خانم جواب دادم فکر نکنم تنها آدم قابل تحملی که اومده بود دوباره زنگ بزنه:))

    هرچند خودمم از عقایدش خوشم نیومده بود. لذا گله ای نیست! بار ها گفتم ... باز هم میگم ... کسی که بخواد منتظر ازدواج کردن من بشینه، باید تا ابد بشینه. نشینین عزیزان :))

  • ۶ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۳ ]
    • لیمو ‌‌
    • پنجشنبه ۴ خرداد ۹۶

    بلاگر تنبلی که من باشم

    سلام. من یک بلاگر تنبل هستم.

    ( همه : سلام بلاگر تنبل!! ) 
    من زیاد فیلم میبینم. و زیاد میخوابم. من به تازگی کنکور دادم. من از کنکور متنفرم. امسال فهمیدم که من خیلی باهوشم (ماچ به خودم) و الان فهمیدم که من خیلی خودشیفته م. احساسات در من بصورت بولد و پررنگ حضور دارن و حد وسط ندارن. اما در هر صورت هیچ کدوم از احساساتمو بروز نمیدم. خب؟ 

     

    فوتبال

    لیگ برتر۹۵-۹۶ امروز تموم شد. این لیگ نام کثیف ترین لیگ تاریخ رو به خودش میگیره. فساد داوری و سازمان لیگ امسال بیداد کرد. تبانی و دست های پشت پرده و ... . قهرمانی سال بعد برای ماست. البته اگه دوباره یکی دایو نزنه اون یکی سوت!

    خرید

    دیروز رفتم بازار و به اندازه ۳ سال خرید کردم. من ازونایی هستم که کلا خرید نمیرن مگر احتیاج داشته باشن! اصرار داشتم جنس ایرانی بخرم و موفق هم شدم. جنس های ایرانی با کیفیت خریدم و بسیار راضی م. حس رضایتی که این خرید داشت هیچ خرید دیگه ای نداشت. لذت کمک به کارگر های کشور خودم! حتما امتحان کنین. هرکی هم که میگه جنس ایرانی با کیفیت پیدا نمیشه بهش توجه نکنین. من دارم از یک تجربه واقعی صحبت میکنم نه توهم!
     

    کنکور

    گند زدم. دلمم نمی خواد راجع بهش صحبت کنم. تف به روی کنکور. اه !

    رانندگی

    من همچنان بهترین راننده ای هستم که میشناسم ... ملت چرا اینجوری ن عاخه؟! با زحمت و بزور میاد جلوی آدم بعد فس فس میکنه. خب برو دیگه لعنتی :|

     

    Stalker

    استاکر عزیز. لطفا دست از سر کچلم بردار! من ازت بدم میاد. به همین صراحت! ممنون!

     

    دغدغه دیگه ای ندارم. فقط اینکه کتاب خوب میخوام. معرفی میکنید؟

    رز سبز هم آپدیت شد! 

  • ۶ پسندیدم
  • نظرات [ ۸ ]
    • لیمو ‌‌
    • پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۹۶

    چگونه در برهه های مختلف زندگی زنده بمانیم؟

    ۱. اولین و مهم ترین چیزی که باید به یاد داشته باشید این است که شما یک انسان هستید. درست مثل بقیه. پس از اینکه اشتباه کنید نترسید. همه ما اشتباه میکنیم. مثلا تصور کنید اصلا حواستان نیست و معلمتان کنارتان نشسته است و شما در همان لحظه ناسزایی از دهانتان خارج میشود. خود را ناراحت نکنید اگر هنوز مطمئن نشده اید که معلمتان شنیده است یا نه. اما اگر مطمئن شدید که شنیده، فورا صحنه را ترک کنید و تا سال آینده سعی کنید با او روبرو نشوید. 

    ۲. ما همه گاهی بامزه میشویم و سعی میکنیم کارهای جالبی کنیم تا دیگران به ما توجه کنند. بله این می تواند دومین اشتباه شما باشد. تصور کنید یک دوست ناباب دارید و دلتان میخواهد جلوی او خودی نشان دهید. زنگ تفریح گچی بر میدارید و روی صندلی معلم برعکس مینویسید : «خر». ساعت بعدی وقتی معلم روی صندلی می نشیند و بلند میشود و رو به تخته می ایستد شما نمی توانید از دیدن کلمه زیبای خر بر روی باسن مبارک ایشان نیش خود را جمع کنید اما یکهو میبینید که همه کلاس با وحشت به شما نگاه میکنند و زیر چشمی به شما میفهمانند که : خره خب معلومه اون کلمه رو یکی از ماها نوشتیم تنبیهمون میکنن! بله این یک اشتباه فراموش نشدنی ست! سعی کنید این یکی را تکرار نکنید! از جای خود برخیزید و با آرامش هر چه تمام تر به سمت معلم رفته و از ایشان بخواهید اجازه دهند در تکاندن باسنشان کمکشان کنید چون مقداری گچی شده است!

    ۳. ممکن است همه ی ما گاهی گیج بزنیم. پیش می آید دیگر. مثلا یک پسری همکلاسی شماست که شما از او خوشتان می آید و او در کتابخانه کنار دوست شما نشسته است. شما بدون هیچ غرضی به سمت کیف دوستتان میروید تا از داخل کیفش دستمال کاغذی بردارید اما پس از گشتن های مکرر ناگهان صدای بمی از شما میپرسد: چیزی لازم دارید؟ و آن لحظه شما متوجه میشوید که ... بله! تمام مدت دستتان داخل کیف پسر همکلاسی تان بوده که از قضا شما را به تپش قلب می اندازد و حالا شما لال شده اید. نگران نباشید. به آرامی دست خود را از داخل کیف خارج کنید لبخندی زده و از آنجا که قادر به تکلم نیستید دست دوستتان را بگیرید و از در کتابخانه خارج شده و به همراه او کف راهرو از شدت خنده غلت بزنید.

    ۴. از آنجایی که همه چیز این دنیا بر عکس است، گاهی ممکن است که پسری که از او به شدت نفرت دارید به شما گرایش پیدا کند. دور و بر شما بپلکد و با چشمان هیزش شما را بیچاره کند. تا این مرحله هنوز اتفاق خاصی نیفتاده اما سعی کنید همیشه یک حلقه هر چند کوچک در جیب خود داشته باشید و در مواقع لزوم آنرا از جیب خود خارج و وارد انگشت حلقه کنید. وقتی با دوستتان از کنارش رد میشوید جوری که او بشنود از خوش گذرانی های دوران نامزدی بگویید و اگر هم توانستید شوهری جور کرده و با خود به دانشگاه بیاورید. اما اگر هیچ کدام کارساز نبود وقتی که او جلوی همه می خواهد از شما خواستگاری کند حرفش را قطع کرده و با بلندترین ولوم ممکن بگویید که شما نامزد دارید. هر چند ترجیح میدهید که توی چشمش چاقو کنید و یا به او بگوید که کلا حالتان از ترکیبش به هم میخورد اما مراقب باشید. مردم این روزها دیوانه شده اند. ممکن است اسیدی چیزی روی صورتتان بپاشد و زندگی تان را نابود کند. سعی کنید با او بد اخلاقی نکنید.

    ۵. انسان ها در مواقعی از زندگی شان ملزم به کنکور دادن هستند. شما نیز مستثنی نیستید. مواقعی که کنکور دارید شما فقط باید به درس خواندن فکر کنید. ممکن است نتوانید اتاقتان را جمع و جور کنید. اما چیزی نیست. فقط مواظب باشید پایتان را روی چیزی نگذارید. در مواقع لزوم و تنها وقتی که ادکلن دیگر جوابگو نیست به حمام بروید و برای جلوگیری از اتلاف وقت با خود خوراکی هایتان را به اتاق ببرید. اما برای اینکه از عذاب وجدان چاق شدن رها شوید به خود وعده دهید که اینها موقتی ست و بعد از کنکور لاغر میکنید. فراموش نکنید اگر اهل فیلم دیدن هستید زودتر همه فیلم هایتان را ببینید. یک هفته پشتش بگذارید و همه را تمام کنید وگرنه احساس نیاز به فیلم دیدن در بدترین مواقع به سراغ شما خواهد آمد و بیچاره تان میکند و در آخر فراموش نکنید که در این برهه زمانی نه با کسی کات کنید نه عاشق شوید و رل بزنید. این بدترین کار ممکن است چون در هر دو صورت افسردگی این ها به افسردگی کنکور اضافه شده و بدبخت میشوید. به همین سادگی.

    ۶. در آخر سعی کنید هرگز وقتی دیگران میبینند دست در مماخ خود نکنید. هر چند همه این کار را در خفا انجام میدهند اما کسی در این مورد صداقت را دوست ندارد. بنابراین مماخ خود را برای مواقع تنهایی نگه دارید. 

    امیدوارم توصیه های ایمنی من شما را در فراز و نشیب های زندگی هدایت کرده باشد.
    والسلام.

  • ۳ پسندیدم
  • نظرات [ ۴ ]
    • لیمو ‌‌
    • جمعه ۱۱ فروردين ۹۶

    تو تراویدی، باغ جهان تر شد

    دیشب دردی گرفته بودیم با دخترخاله

    نشستیم پای فیلم ترسناک. 

    روحه دندون مصنوعی داشت. میومد آدما رو گاز میگرفت. بعد یه بار دندون مصنوعی شو جا گذاشت :|

    یه موجود پلیدی هم بود که اسمش ونک بود. بله درست دارید می خونید. ونک. ده ونک. میدون ونک ... حالا دیگه نمی تونیم پامونو میدون ونک بذاریم :| 

    خلاصه که فیلم ترسناک خیلی چیز چرتیه نکنین این کارو با خودتون!
     

    تصمیمم رو گرفتم بلاخره. دارم برای کنکور می خونم. اگه می خوام موفق بشم که میخوام باید خیلی وقت بذارم. و این هم دلیل اینه که دیگه کم میام اینجا. 

    یا شاید حتی یه مدت نیام کلا. چون کمتر وقت میشه سیستم رو روشن کنم.

    بهرحال دعا کنید من رو.
     

    سرچشمه رویش هایی، دریایی، پایان تماشایی،
    تو تراویدی: باغ جهان تر شد، دیگر شد...

  • ۸ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • لیمو ‌‌
    • سه شنبه ۲ آذر ۹۵

    Drive It Like You Stole It

    این یکی از بهترین فیلم های با موضوع موسیقی هست که من دیدم. واقعا از دیدنش عجیب لذت میبرم و حاضرم حداقل ۶، ۷ بار دیگه هم ببینمش.

    شاید چون یکی از آرزوهایی که همیشه داشتم و تصمیم گرفتم اجازه بدم تا ابد یه آرزو باقی بمونه اینه که جای شخصیت اصلی این فیلم باشم :)

    یکی از قشنگ ترین آهنگ هایی که توی این فیلم خوندن آهنگ زیر میباشد :

    +دانلود

     

    Drive It Like You Stole It lyrics

    You just can't
    stand the way
    that I walked out
    from the wreckage

    تو نمی تونی جوری که من از مخمصه رها شدم رو تحمل کنی

    Can't understand
    the way that
    I turned myself around

    نمی تونی جوری که من خودم رو تغییر دادم رو تحمل کنی

    I tried to terminate
    this war
    with you

    من سعی کردم این جنگ با تو رو تمومش کنم

    But you won't let it go
    you keep coming back
    for more

    ولی تو بیخیال نمیشی و بازم برای درگیری بیشتر بر میگردی

    Freedom
    I'm taking it back
    I'm outta here
    no turning back

    آزادی

    من پسش میگیرم

    ازینجا میرم

    و بر نمیگردم

    In a baby blue
    Cadillac
    just when I was stalling

    با یه کادیلاک آبی جیگر

    اما وقتی وایساده بودم

    I heard an angel calling
    this is your life
    you can go anywhere
    you've gotta grab
    the wheel and own it

    شنیدم که فرشته ای ندا داد

    این زندگی توعه

    می تونی هرجا میخوای بری

    باید فرمون رو بگیری و رهاش نکنی

    And drive it
    like you stole it

    یه جوری برونیش که انگار دزدیدیش ( وبچرخونیش)

    Rollin' this is your life
    you can be anything
    you've gotta learn
    to rock and roll it

    این زندگی توعه

    می تونی هرچیزی باشی

    باید یاد بگیری

    که چطور بترکونیش

    You've gotta put
    your pedal down
    and drive it
    like you stole it

    باید پدال رو فشار بدی 

    و برونیش

    مثل اینکه دزدیدیش

    And drive it
    like you stole it

    برونیش

    مثل اینکه دزدیدیش

    We get stuck in the dirt
    and we can't see
    where we're going

    ما وسط خاک و خل گیر کردیم

    و نمی بینیم که کجا میریم

    We've faced all
    kinds of hurt
    and the friction
    slows us down

    ما با هر مدل دردی روبرو شدیم

    و اصطکاک باعث شد کند بریم

    But I won't be
    waiting here for
    the world to end in gold

    اما من اینجا صبر نمیکنم تا دنیا تموم شه

    I leave your dust
    behind me
    stranded in the road

    من گرد تو رو جا میذارم که رو جاده نشسته

    (این وسط یه اصطلاحی هم هست که مهم نیست :دی )

    Freedom
    I'm taking it back
    attitude
    .

    .

    .

    +قول میدم اتاقمو جمع کنم :(( گیری کردیما !

  • ۷ پسندیدم
  • نظرات [ ۷ ]
    • لیمو ‌‌
    • جمعه ۲۱ آبان ۹۵

    خب کر شدی داداش

    قبلنا وقتی آهنگ گوش میدادم ولوم صدا رو به انداره سن م زیاد میکردم.

    14 سالم که بود ولوم 14 بود

    15 سال، 15

    تا همین چند وقت پیش

    که دیدم اصلا دیگه سن م رابطه ای با چیزی که این تو (اشاره به مغز!) هست نداره!

    سال پیش ولوم 50 بود

    امسال ولوم روی 60ه. فیکس!

     

    البته شما میتونین برداشت های قشنگ بکنین ولی یه نفرم میتونه بگه خب کر شدی داداش :)) اینم هس :دی

     

    +امروز با یکی از بهترین دوستام رفتم بیرون. کتاب خریدیم:) شب اژدها و روز اژدها دارن با هم دعوا میکنن که کودومو اول بخونم! فکر کنم برای اینکه تبعیض نشه گرگ دل رو بخونم!

    ++دارم تو سایت morsecode.me پرسه میزنم. ملت به زبون مورس با هم حرف میزنن. وای عالیه من هیچی بلد نیستم :))

  • ۴ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • لیمو ‌‌
    • جمعه ۲۱ آبان ۹۵

    یه دلم میگه برم برم ...

    و باز هم دو دلی ...

    ای امان از این دو دلی که خونه خرابم کرده :|

    دیگه دارم پیر می شم و نمیدونم هنوز که چه رشته ای رو دوست دارم بخونم.

    بلاخره تصمیم گرفتم برای ارشد ام بی ای بخونم. رفتم جلو و همه چیز رو تهیه کردم

    اما بعد دیدم عوض خوندن واسه کنکور مدام دارم به پایتون و اچ تی ام ال و دریم ویور و جاوا اسکریپت و بلندر ور میرم :|

    بعد با خودم میگم خب پاشو برو کامپیوتر بخون!

    تا اینجا دو دلم. یعنی یه دلم میگه برم. یه دلم میگه نرم. طاقت نداره دلم ... !

    بعد میرم سر فصلاشو میبینم و میبینم چقدر زیاده!!

    اون یکی دلم یهو میگه ولش کن درسو حال و حوصله داریا ! کیه که دوست نداشته باشه همه عمرشو کف زمین غلت بخوره و سریال ببینه؟! خیلی حال میده! اصلا این یه جنبه ی زندگی م نابودم کرده!

    یه دل دیگه م یهو جلو میاد و میگه فوتسال رو ادامه بده همه بهت میگن آینده داری!

    یهو از اون ور یه دل دیگه سر و کله ش پیدا میشه و میگه خیاطی بخون! اینو همون لحظه میزنم تو سرش و اجازه نمی دم بین بقیه ی دل هام بلوله.

    خلاصه که گرفتاری شدم نمی دونم چه گلی به سرم بگیرم :(

     

    +بی تو چه کنم ... ؟

  • ۵ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۲ ]
    • لیمو ‌‌
    • شنبه ۱۵ آبان ۹۵

    دومین از نظر جمعیت

    از وقتی کلاس فوتسال پیدا کردم خوشحالم. وقتی بازی می کنم همه میگن خیلی خشن بازی میکنی. خودمم میدونم. میرم که بزنم :)) اینقدر بچه های مردم رو زدم که آخرش به طرز احمقانه ای خوردم زمین. فکر کنم دنبالچه م یه طوریش شده. درد میکنه. حالا نمی دونم می تونم فوتسال بازی کنم یا نه! می ترسم هنوز شروع نشده، همه چی تموم شه! :)) از دوشنبه که اینجوری شدم خونه ی من شده تختم. تختم خرابه. یعنی کافیه کوچکترین تکونی بخورم. اینقدر صدا میکنه که همه می فهمن من روی تختم خوابیدم. کلا موجود آبرو بریه.

    امروز هم از صبح روی تختم بودم. نمی دونم چند بار وسطش خوابم برد :)) عین لاکپشت پشت و رو افتادم و سقفو نگاه میکنم. البته همینطور شارژر تبلت رو در میارم میزنم به موبایل، بعد که شارژ شد نوبت لپ تاپ میشه. تو این فاصله که لپ تاپ شارژ میشه موبایلم دوباره شارژ خالی کرده :)) من از نسل بی جنبگان هستم! نسلی که جنبه ی تکنولوژی رو ندارن :))

     

    امشب برامون مهمون اومد. عمه ی جان. یاد پسر عمه م افتادم. خیلی یاد بدیه. همه ش سعی می کنم فراموشش کنم ولی همه حرفاش، کاراش، توهیناش ... میاد تو ذهنم. غم دار میشم:

    احساس میکنم رو پیشونی م نوشته : " به من توهین کنین! با من بدرفتاری کنین! شخصیتم رو خرد کنین! " از فک و فامیل گرفته تا آدمایی که نمی شناسم همین جوری باهام رفتاری میکنن :)) دیگه داره این امر بهم مشتبه میشه که یه طوریم هست شاید :)) اینا رو محض غر نمی گم. هرچند خیلی غرم میاد!

     

    دارم آلمانی می خونم. می فرماد که : Zweitbevölkerungsreichste  کی مرده بخونه اینو ؟:)) معنی ش، عنوان پسته :دی

     

    +اینقدر کارهای نصفه نیمه رو زمین دارم که حد نداره. نمی دونم اونا رو چیکار کنم!!! ینی کدوم ور دلم بذارم. مساله این است!

    ++فردا شنبه س. میشه امروز دوباره تکرار شه؟ قول میدم اتاقمو جمع کنم :|

  • ۶ پسندیدم
  • نظرات [ ۷ ]
    • لیمو ‌‌
    • جمعه ۱۴ آبان ۹۵

    داستان چیست؟

    دقیقا قضیه چیه که همه مدت باید محترمانه وایسی و "جفنگیات" یه آدم رو بشنوی؟

    و بعد که میای نظر خودتو بگی بهت توهین میکنن به انواع روش ها؟

    و بهت میگن : تو میخوای عقایدت رو به ما تحمیل کنی ! :))

    داستان چیست؟

    امام رضا علیه السلام می فرمایند که : زمانی بر مردم میرسد که عافیت ده جز باشد.نه جز آن کناره گیری از مردم و یک جز آن سکوت.

     

  • ۴ پسندیدم
  • نظرات [ ۶ ]
    • لیمو ‌‌
    • جمعه ۱۴ آبان ۹۵
    من لیمو هستم همین
    گاهی شادم گاهی غمگین
    The Lazy Blogger
    موضوعات
    ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم