داداش کوچولوم دوس دختر پیدا کرده جینگیل :))

قصدشونم ازدواجه. خدا شاهده. 

خدایی خنگ خدا نیستن این پسرا ؟؟

باو تو برو تنبون خودتو بچسب. رفته یه نون خور دیگه گرفته. خرجشم میده اسکل. بعد میاد از من پول قرض میکنه بهم پس نمیده. میگمم بهم پولمو بده میگه اووووو چقدر خسیسی!!!! چرا من باید خرجای دوس دختر اسکل تر از خودتو بدم آخه به من چع گرفتاری شدیما :))

 

من با این سن و سال دوس پسر نداشتم تا حالا. میخوام چیکار خو اخه به چه کارم میاد. بیاد آویزون شه بگه عاشقتم انتظارم داشته باشه منم عاشقش شده باشم. خو اسکلم مگه دارم زندگی مو میکنم دیگه. بعد شما تصور کن ... تصور کردی؟ خیلی مسخره بود دیگه نه؟‌:)) دو تا جوجه! شما بیا برو مشخاتو بنویس اوشولو نمیخواد تشکیل زندگی بدی. بعد اونم چه زندگی عی. تو کافه دیت میکنن وسط کوچه لاو میترکونن تو ماشین بستنی میخورن بعد میرن خونه ننه باباشون. فقط من بدبخت باید خرجشو بدم که نه سر پیازم نه تهش :))

 

آه امان

راستی رباط صلیبی م پاره شد رفت. آرزوهامو با خودش برد :)