دیروز مامان جون گیر داده که تو عکس کاکا رو انداختی روی دسکتاپ و از قیافه ی کاکا لذت می بری !! من مرده ی این حرف های مامانم هستم 

آخه مامان جان من و چه به کاکا !

وقتی مامانم بهش فحش می ده میگم : عه....مامان .... !!! مامان میگه : چیه ؟! آقاتونه ؟ بهت بر خورد ؟! 

مامان جون کفرمو در آورده ... ولی رو که رو نیست . دوباره عکسشو انداختم رو دسکتاپ !



امروز قوری ( بازم از همون اسم مستعار هاس که هر چی ازش کمتر بدونین برای خودتون بهتره ! ) بهم گیر داده میگه دکمه ی بالای لباست رو ببند .

منم تو ناخودآگاهم برای تلافی گند زدم و نقشه ی جهان رو که توی اتاق اجتماعی مدرسه بود انداختم و خرابش کردم . هه !



چند روز پیش فهمیدم که کاکا مسلمون شده . بهمنش همش تو گوشم میخونه : دیگه مامانت با ازدواجتون مخالفت نداره !