یهو چشمامو باز کردم

دعا کردم اونا بمیرن

یا اگه حق با اوناس من بمیرم

نه فقط بمیرم بلکه پوچ شم. نابود

جوری که انگار از اول نبودم

نمی تونم دیگه خدایا نمی تونم!

چرا اینجوریه؟

دعا کردم

شنیدی

شنیدی؟

اما هیچی نشد

هیچ فرقی نکرد

هیچی بهتر نشد

یه دنیییییاااااااااااااااااااااااا با 7 میلیارد آدم به خاطر احساسات من عوض نمیشه

و من محکومم

شاید اینجا خود جهنمه

شایدم تبعیدگاه منه

به جایی تبعید شدم که با یک عالمه احساسات توش حبس شدم

میشه جهنم از این بدتر باشه؟

هر ثانیه بخوای بمیری

هر ثانیه بخوای نباشی

هر لحظه آرزو کنی ای کاش از ازل تا ابد موجود نبودی

نمی دونم چه کار کردم که مستحق اینم

نمی دونم لابد یه کاری کردم. لابد یه کاری کردم. لابد یه کاری کردم...

نه نمی خوام باور کنم حتی یک کارتو بی حکمت انجام میدی

حتما من مستحق این عذاب بودم

عذابی که مثل زهر هر روز به خوردم میدن

و مثل آتش میسوزونه

حتما یه کاری کردم

اگه این نباشه باید تمومش کنم

یا امشب

یا یه وقت دیگه

شاید اون وقت ازین کابوس بیدار شم

لعنتی

خوابم نمیبره