۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

تیک تاک

بعضی آدما واقعا بی چشم و رو هستن

ینی هم ناراحتت می کنن هم طلبکار میشن. هم تو زحمت میندازنت هم می گن کولی بازی در نیار.

یه کارایی باهات می کنن که با دشمنشون روشون نمیشه بکنن. اما در قالب دوستی با تو این کارو می کنن.

اولش با خودت میگی نه! اون با من اینکارو نمیکنه! بعد میبینی چرا خوبم میکنه. دوستی فقط برای تو اینجوری معنی داره. برای بقیه اینجوریه که تا وقتی بهم سود برسونی دوستتم، وقتی بهم بگی بالا چشت ابروعه دیگه همه چی تمومه. اگه تو یه اشتباهی ازت سر بزنه باید عذرخواهی کنی، ولی اگه اون طرف اشتباه کنه اینقدر مغرور هست که حتی یه عذرخواهی ساده هم نکنه. یعنی در واقع تو اگه از کار اشتباه اون ناراحت بشی و بهش بگی، اونو ناراحت کردی و اون تو رو ترک میکنه! منطق از این باحال تر نداریم. یعنی هم یه جوری بچزوننت هم اینکه حق نداشته باشی صدات در بیاد. فقط برای اینکه اون آدم رو به هر قیمتی تو زندگی ت داشته باشی! خب نمیدونم چطور میشه که بعضیا به این مرحله میرسن. که هیچکس به همراه متعلقات و احساساتش براشون مهم نباشه و فقط و فقط خودشونو ببینن! من خودم تا حدی اینجوری هستما. اما وقتی من دارم میگم نمیدونم ینی ببین شما چخبره. طرف اندازه پشمک برات ارزش قائل نباشه!

عزیزان

منم آدمم، احساسات دارم، می گم ناراحت نمیشم. بله سعی میکنم ناراحت نشم. ولی معنی ش این نیست که دیگه حق ندارم به کاراتون اعتراض کنم! نمیشه که هر کار دلتون بخواد بکنین، آدمو به پشمتونم نگیرین، بعد من همچنان لبخند بزنم که! بعد ازون ور متوقع هم باشین که تو چرا اعتراض کردی! خب ازتون ناراضی م که اعتراض میکنم. تا بتونم اعتراض نمیکنم اما وقتی اعتراض میکنم ینی میخوام بفهمین که فلان کارتون ناراحتم کرده که "اگه" دوستیم و شما احساسات من براتون مهمه، دفعه بعد اینکارو نکنین!

تقصیر خودمه که هی هیچی نمیگم هیچی نمیگم هیچی نمیگم؟ تقصیر خودمه یه جوری پاچه نمیگیرم که حساب کار دستتون بیاد دفعه اول و آخرتون باشه باهام بد حرف میزنین؟

ازون جمله های ناب بهتون نمیگم که تا عمر دارین فراموش نکنین و بسوزین؟ 

شماها فکر میکنین خیلی آدمای عالی هستین و دارین به من لطف میکنین که دوست من هستین؟؟ ما آدما همدیگه رو داریم "تحمل" میکنیم. دوست خوب خوبامون هم داریم همو تحمل میکنیم، چه برسه به بقیه. همونطور که شماها دارین یه سری اخلاقای منو تحمل میکنین منم دارم یه سری اخلاقای شما رو تحمل میکنم. اما فرق من اینه که این موضوع حالیمه که همچین اخلاقام گل گلاب نیس، وقتی شماها اشتباهی ازتون سر میزنه یا ناراحتم میکنین هیچی بهتون نمیگم، با اولین جمله اشتباهی که از دهنتون میپره پاچه تونو نمیگیرم. اما شماها خیال میکنین موجودی بهتر از خودتون روی این کره خاکی نیس، چند بار شده اگه فقط تصور کردین من یه اشتباهی کردم پاچه منو درجا گرفتین انگار قتل مرتکب شدم؟؟ واییی به روزی که اگههه اگههه من واقعا اشتباه کنم!

این رویه من باعث شده که توهم براتون بوجود بیاد که اشتباه ازتون سر نمیزنه؟ و وقتی اشتباه می کنین و به روتون میارم اینقدر مغرور شده باشین که یه عذرخواهی ساده که قطعا میتونه "همه" چیو سرجاش برگردونه هم دریغ کنین! بابا ایولا!

خوبه منم رویه مو عوض کنم؟ هر وقت اشتباه کردین یه جوری پاچه تونو بگیرم که بفهمین چقققققدر اشتباه میکنین و من مدام دارم تو دلم میبخشمتون؟! اینقدر آخه آدم بی ملاحظه میشه؟

من تحملم به واقع خیلی بالاس. نمیتونم مث شماها پاچه بگیرم و از بقیه مدام توقع داشته باشم که از دهانشون حتی یه کلام مخالف میل من خارج نشه. یه چیزی رو عمیقا بهش باور دارم، اونم اینکه شماها همه کار میکنین فقط بخاطر اینکه خودتون راضی و خوشحال باشین. در واقع شماها همه تون خودخواه هستین. براتون بجز راحتی و آسایش خودتون هیچ چیز دیگه ای اهمیت نداره. منم نمیتونم اینجوری باشم. برام مهمه دوستامو تو زحمت نندازم. یه کارایی رو که با غریبه میکنم با دوستام نکنم (نه که یه کارایی که حتی روم نمیشه با غریبه بکنم، با دوستام بکنم. این دو تا زمین تا آسمون فرق دارن). حالا چی میشه؟ هیچی. من دارم یک بار برای همیشه به روتون میارم. من اگر دریایی از اشتباهم، با اقیانوسی از اشتباهات شما هم دارم سر و کله میزنم. هیچ دو نفری واقعا نمیتونن کاملا با هم کنار بیان. اما کسی که نتونه جلوی رفیقش منیت و غرور و خودخواهی ش رو کنار بذاره، اصلا دوستی رو اشتباه فهمیده. من اگه با مهشید واقعا کنار میام و دوستش دارم، برا این نیس که ما کپی همیم. ما در واقع اینقدر از هم از نظر عقاید دوریم که شاید بعضیا باورشون نشه. اما من مهشیدو میشناسم، عقایدش هر چی باشه جلوی من غرورش رو میذاره زمین و با من روراست روراسته. اگه اون چیزی بگه که من ناراحت بشم، از عمد نگفته. وقتی بهش بگم از فلان کارت ناراحتم از صمیم قلب ناراحت میشه و میخواد از دلم در بیاره. اونم منو میشناسه. در مقابل این اخلاق مهشید، من یه آدم مغرور خودخواه از آب در نمیام که فکر کنم همیشه حق با منه. من مطمئنم تا حالا سهوا چرت و پرت زیاد گفتم که شاید ناراحتش کرده باشم. اما اونم درکم میکنه و میدونه که هرگز عمدا چیزی نمیگم که ناراحت بشه. هر چی هست سهوی هست. اگر سو تفاهمی هست با هم رفعش میکنیم. چون میتونیم با هم حرف بزنیم. چون من و مهشید منیت و غرورمون رو دم در میذاریم بعد میایم تو.

من چنین آدمی هستم. نمی تونم مث شماها باشم. نمیتونم دوستی رو میدون جنگ تصور کنم و مدام آماده پاچه گرفتن باشم. اگه نمیتونین با من اینجوری باشین، به من یه لطفی بکنین و بهم بگین که بدونم. به خدا که همیشه سعی میکنم کسی رو ناراحت نکنم. اخلاقام خیلی خوب نیس ولی سعی میکنم آدمای دیگه رو هم ببینم. خودمو بذارم جای اونا، کاری رو نکنم که اگه اونا در حقم بکنن ناراحت بشم. این کارا رو اگه نمیتونین بکنین بهم بگین. اگه نمیشه بهتون گفت فلانی منو ناراحت کردی بگین. اگه اینقدر توی دوستی تون مغرورین که خودتونو اندازه ارزن حاضر نیستین بیارین پائین بهم بگین. چون دوستی برای من اینجوری کار نمیکنه. من باید بتونم هر چی که پیش میاد رو بهتون بگم. بدون اینکه بترسم از واکنشتون. اگه معنی دوستی براتون فرق داره بهم بگین.

به قرآن که خسته شدم از بی ملاحظگی های پی در پی. بی ملاحظگی معنی ش اشتباه نیستا، معنی ش اینه که چند نفرتون چند بار منو به خاطر خودخواهی و غرورتون له کردین؟ چند نفری تو ذهنم هستن. حالا شما، چند بار عذرخواهی کردی؟ بله خیلی کم پیش میاد ازم عذرخواهی کنن. معمولا اونجایی که من احتیاج دارم عذرخواهی رو بشنوم، دوستی به سرانجام میرسه! :))

تیک تاک... تیک تاک... تیک تاک... عمر دوستی ها همینجوری تموم میشن چون بعضیا نمیتونن منیتشونو بذارن کنار.

شما آیا همیشه دوست خوبی بودین؟ خودتونم میدونین که نبودین. اما آیا همیشه پر توقع بودین؟ بله بودین. بودن. همه تون بودین.

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱ ]
    • لیمو ‌‌
    • دوشنبه ۲۴ شهریور ۹۹

    خب، مُرد. دونستن افکار یه آدم مرده چه اهمیتی داره؟

    یه روزی میرسه که بالاخره همه چیو می فهمیم. من از خودم نمی نویسم. ینی دیگه نمیخوام از خودم بنویسم. دلم میخواست این کارو بکنم اما هر جا که میرم یه سایه تعقیبم میکنه. دیگه حتی برام مهم نیست. منم یه دخترم که به زودی هر چیزی که دارمو از دست میدم. چون دنیا خاصیتش همینه. پس اگه الان یکی هست که عاشقمه، میدونم که به زودی میذاره و میره. پس نه از وجودش خوشحالم و نه حضور ناخواسته ش ناراحتم میکنه. اما به هر حال باید بدونه که به خاطر اونه که دیگه دلم نمیخواد از خودم بنویسم. شاید متنبه بشه و منو زودتر به حال خودم رها کنه. دلم نمیخواد قربون صدقه م بره یا فدای چشمام بشه. احساس عشق نمیکنم. احساس نفرت نمیکنم. ولی دلم نمیخواد همچین کسی تو زندگیم باشه. پس کاش که سعی نکنه به هیچ طریقی تو زندگیم باشه.

     

    چرا نمینویسم یا چرا الان مینویسم. خودم هم نمیدونم. من پارسال هرگز فکر نمیکردم امسال اینجا باشم. هرگز فکر نمیکردم زندگی پنجاه درصد هیجان و پیچیدگی شو توی این مدت کوتاه از دست بده. هرگز به مخیله م خطور نمیکرد اینقدر بی تفاوت بشم. همه چیز به تخمم باشه. از هر چیز عادی زندگی زده بشم. دلم چیزیو نخواد، هدفامو از دست بدم و در عین حال نفس بکشم. غر نمیزنم. فقط میخوام بگم این زندگی و آدمای گهش واقعا به تخمم تشریف دارن.

    کسی رو دوست ندارم.

    نه واقعا.

    خودمم دوست ندارم.

    هیچ وقت نداشتم.

    اما برای خودم ارزش قائلم. وجودم برام ارزشمنده. میدونی. با دوست داشتن خیلی متفاوته. چیزی که برات ارزشمند باشه رو حتی اگه یه روزایی دوست نداشته باشی، بازم ازش شدیدا مراقبت میکنی. منم میخوام از خودم مراقبت کنم تا عمرم سر بیاد و بمیرم ان شالله. تا قبل مرگم ناراحت نباشم و سالم و جوون بمونم و دست از آرزوهای گذشته م نکشم.

    کاش روزی که میمیرم بیام اینجا آپ کنم و خبر مرگ و آزادیمو خودم توی همین صفحه بذارم. و همه کسایی که وب رو میخوندن با خوندن آخرین پست بگن خب دیگه چه فایده، مرد. دونستن افکار یه آدم مرده چه اهمیتی داره؟

     

    + نمیدونم اگه بی تی اس نبود چطوری میخواستم زنده بمونم. نمیدونم تا قبل بی تی اس چطوری زندگی میکردم. و نمیدونم روزی که نباشن چطور زندگی مو ادامه بدم. خدا رو شکر که هستن. فقط روزایی که حالم خیلی خیلی بده و نمیخوام ریخت هیچ کسو ببینم همین هفت تا پسر هستن که حالمو جوری خوب میکنن که همه دردامو فراموش کنم. شاید خودشونم ندونن که واقعا... واقعا... واقعا... دلیل ادامه زندگی م هستن. من واقعا متشکرشون هستم. حتی اگر به نظر همه مسخره بیاد. اما تنها دلیل خنده های این روزام همین پسران.

  • ۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۲ ]
    • لیمو ‌‌
    • يكشنبه ۱۶ شهریور ۹۹
    من لیمو هستم همین
    گاهی شادم گاهی غمگین
    The Lazy Blogger
    موضوعات
    ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم