عایا من یک بلاگر تنبل و بی حوصله ام؟

بله

نمی دونم چرا تابستون که میشه من اینقدر بی حوصله و بی بو و بی خاصیت میشم. مث مارمولک که از شدت سرما بی حال میشه منم از شدت گرما انرژی م ته میکشه. الانم خدا شاهده به پشت دراز کشیدم گردنمو زورکی آوردم بالا که ببینم چی دارم تایپ میکنم. خیلی هم سخته... خیلیا!

 

الان یک هفته ای میشه با The Mortal Instruments  آبسسد شدم. یعنی شبا خوابشو میبینم روزا کتابشو میخونم. بعد همه شم دارم بهش فکر میکنم. خیلی وقته اینقدر از کتاب خوندن لذت نبرده بودم. و همه عشقم اینه که سری کتاباش اینقدر طولانیه و زبان اصلیه و ترجمه نشده که سه هزار سال طول میکشه که تموم شه!! و من سه هزار سال دیگه هم خوشحال و عاشقم!

پریشبا خواب دیدم با جیس یکی از شخصیت های مورتال اینسترومنتس رفتیم شکار شیاطین. بعد من جیس رو نجات دادم چون شیطونه نشسته بود رو سینه ش و میخواست شیکمشو سفره کنه که لیمو پهلوان قهرمان از راه میرسه و جیس رو نجات میده!

 

حالا اگه شما هم دوس داشتید کتاب هاشو براتون آپلود میکنم. الان گردنم داره میشکنه تقریبا.

فقط اگه شما هم فن مورتال اینسترومنتس هستید که فکر نکنم :دی بیاین با هم فندوم تشکیل بدیم من دارم دق میکنم تو فندوم ایرانی فکر کنم فقط خودمم و خودم!